آخرین امید
سلام...امروز حرف زيادی برای گفتن ندارم چون امتحان دارم و هيچی نخوندم به خاطر همين هم اصلا بامزه نيستم الان(نيست که روزای ديگه هستم!!) فقط از همه اونای که نظر ميدن به طرز شديدی تشکر ميکنم.
"آخرین امید"<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
شهر پرزرقیست
به هر سوی می روی
از هیاهو پر است
وسکوت
آرزوی محالیست
مردم این شهر
پرند از خالی
و تو را هم
به خویش می خوانند
که از سحر تا شام
در معابد زنجیره ای
نماز خرید بخوانی
و اگر ندانی Bossini چیست
و Nike کی اصل است
تو را به چشم کافری دیوانه
ز خویش می رانند
این شهر اژدهاپیکر
معصومیت کودکانه ام را
آرزوهای قشنگم را
آرامش لحظه هایم را
و آخر هم "امیدهایم" را
به سادگی بلعید
ولی
هنوز هم چیزی هست
که زنده باید ماند
چرا که غروب جمعه دلم می گیرد
و انگار
در انتظار کسی هستم
کسی که می آید.....
Don Joan
hessy ke neveshte hat behem mide rikhtane ye ashke kohnast ke az ye boghze kheili kohne tar sar cheshme migire
غمگین شدم . این روزها داره سخت می گذره . چطوره یک شعر هم باسه امتحانات بگی .
يک قصه بيش نيست قصه عشق و اين عجب***کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
چشمت نزنن يه چيزی ميشی